2ror.loxblog.ir
درد من حصار برکه نیست ، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده است .
بیهوده مکن عمر گران صرف رفیقان ، عمر صرف کسی کن که دلش جان تو باشد ، امروز کسی محرم اسرار کسی نیست ، ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست .
پلکهای مرطوب مرا باور کن ، این باران نیست که میبارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزن .
عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم و پارو زنان سوی تو فرستادم ، وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم غرق شد .
در این بازار نامردی ، به دنبال چه می گردی؟ ، نمی یابی نشان هرگز ، تو از عشق و جوانمردی ، برو بگذر از این بازار، از این مستی و طنازی ، اگر چون کوه هم باشی ، در این دنیا تو می بازی .
باران از راه رسید ، عشق را دوباره در مزرعه ی خالی تنم پروراند ، زندگی را در آسمان آبی چشمم حس کرد ، ناگهان پایییز عشقم از راه رسید ، آری رفت ولی هنوز قلبم برای اوست .
عزیز دلم هرگز کسی را ناامید نکنید ، شاید امید او همه ی دارایی اش باشد .
در بی کرانه زندگی ، دو چیز افسونم میکند : آبی آسمان را که میبینم و میدانم که نیست و خدا را که نمیبینم و میدانم که هست .
توی زندگیت بارون نباش که فکر کنند با منت خودتو به شیشه میکوبی ، ابر باش که منتظرت باشند که ببیاری .
دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد ، نگهش دار به موسی شدنش می ارزد .